غریبانه
عاشقانه های من
سلاااااااااااام بچه ها من وبم به این آدرس منتقل شد negarblue.blogfa.com یعنی هر کس لوکس بلاگ وب بزنه به خدا پشیمون میشههههههه اهههههههههه سلام من اومدم..!دلم براتون نگ شده بود خصوصا هاني و دينا و رها..!خب الان وقت آپ ندارم فردا ديگه همه چي عوض ميشه....فعلا باييييييييي دوست جوني ها...............
استاد شهناز در سال ۱۳۰۰ در اصفهان به دنیا آمد. تقریباً همه اعضای خانواده وی با موسیقی آشنایی داشتند و در رشتههای مختلف هنر از جمله تار، سهتار، سنتور و کمانچه مقام استادی رسید. پدرش شعبان خان علاقه وافری به موسیقی اصیل ایرانی داشت و علاوه بر تار که ساز اختصاصی او بود، سهتار و سنتور هم مینواخت. عموی او غلامرضا سارنج هم از نوازندگان کمانچه بود.
جلیل شهناز از کودکی به موسیقی علاقهمند شد و نواختن تار را در نزد عبدالحسین شهنازی و برادر بزرگ خود حسین شهناز به خوبی ساز مینواخت، آغاز کرد.پشتکار زیاد و استعداد شگرف جلیل به حدی بود که در سنین جوانی از نوازندگان خوب اصفهان شد. شهناز در جوانی با حسن کسایی آشنا شد که این آشنایی آغاز همکاری بلندمدت آن دو بود. جلیل شهناز از سال ۱۳۲۴ در تهران ساکن شد و با رادیو تهران شروع به کار کرد و در بسیاری از برنامهها به عنوان تکنواز شرکت کرد. جلیل شهناز با سفر به تهران و اقامت در این شهر کارمند افتخاری شهرداری شد. این زمان مصادف بود با پخش برنامههای تخصصی موسیقی از رادیو و تلویزیون که جلیل شهناز از تکنوازان بی بدیل این دوران بود. امکانات ضبط و استودیوهای تازه به خدمت گرفته رادیو تلویزیون این فرصت را به او داد تا بتوانند با پنجه و مضراب سحرآمیز خویش دل هر شنونده و بینندهای را تسخیر کند. ضبط برنامههای فراوان و نیز کنسرتهای مختلف با نوازندگان و خوانندگان معروف آن عصر در تهران حاصل این دوران است.شهناز پس از یک دوره بیماری صبح دوشنبه ۲۷ خردادماه در بیمارستان آراد درگذشت..! خیلی دوسش داشتم..!آهنگ هاش واقعا دیوانه کننده بود خصوصا تک نوازی تار.. به گفته ی احسان خواجه امیری یکی از کسانی که باعث شد او در همان کودکی به سمت نوازندگی و موسیقی برود استادجلیل شهناز بود که با پدر وی همکاری های زیادی داشته است..! روحش شاد و یادش گرامی باد..!
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . . .
فرشته گفت : دوست میخواهی یا یه دنیا ؟؟ گفتم هیچکدوم، یه دوست دارم یه دنیاست ..!به سلامتی دوستی که هیچ وقت تنهایم نگذاشت..! این آپ مخصوص یکی از دوستای نازنینمه..! ا مشب صبح خواهد شد. بچه ها من امروز دارم میرم تهران دوباره چند روز نیستم!کلا من هی میرم هی برمیگردمدینایی دلم برات میتنگه!رها جونم امیدوارم موفق باشی و زودی همه ی کارات تموم شه.زودی برمیگردما خیلی طول نمیکشه فکر کنم.خب خدافظ دوست جونیییی ها!بوووووووس طرف تو آهنگش میگه : چرا خورشید میتابه چرا میچرخه زمین عشق من بگو چرا تو فقط بگو همین خب روانی مگه با گالیله و نیوتــــــــون طرفی ؟! بالاخره من اوووووووومدممم
اطلسی ها را بنفشه ها را قناری ها را به من سپرده ای مرا به که میسپاری؟
این یکی را دیگه واقعا از خودم ننونشتم امیر حسین پسر خواهر منه!خیلی دوسش دارم!درضمن ناگفته نماند که خیییییلی موقع ها منو اذیت میکنه!ولی من با تموم وجودم دوسش دارم!اصلا هر کی این عکسو دیده گفته از چشماش معلومه که فوق العاده شیطونه!به شدت شیطون .به شدت تو غر زدن مهارت داره!خیییلی هم مامانی و چاپلوسه!!امیر حسینم خیلی دوستت دارم شاید فکرکنی من تو را دوس ندارم ولی بذار بزرگ شی انقدر هواتو دارم که نگوهر هفته که با مامان نازنینت میایی خونمون خیلی خوشحالم میکنی!وقتایی که بابات از سفر میاد و تو میری خونتون بد جور دلم میگیره و دلم واسه تو و شیطونی هات تنگ میشه!بدجوری دلم هواتو میکنه شیطون من!
لحظه ها برایم تلخ میشوند وقتی با اینکه دوستم داری نیستی ببینی اززخم زبون هایی که میشونم از دوری های تو-دلتنگی هایم برای تو دارم میشکنم! نیستی ببینی دارند منو داغون میکنند! اگر بودی........ زندگی به کامم تلخ است اما با یاد تو شیرین میشود هنوز هم فرهاد گونه دوستت دارم شیرینم! (به قلم *نگار*)
زهرا جون دیدی من چه قدر حرف گوش کنم؟؟؟؟؟؟؟به عشق تو دوباره از خودم نوشتم
رهایم کن از این همه سردی و بیخیالی بگذار کمی گرما را لمس کنم گرمای دستی مهربان خسته ام از بی کسی و انتظار بیا مرا از این انتظار و جدایی رها کن متنشو خودم نوشتم.خوشمل بود؟چون زهرا جونم گفته بود بازم از این متنا بذارم گذاشتمتا اومدم آپ کنم یه دفعه اومد چند وقته که حوصله هیچ کس جز تو را ندارم! چند وقته فقط به خاطر تو زنده ام! چون فقط تو حاضر شدی به خاطر اینکه من اشک نریزم یه کاری بکنی! دیگه واسه هیچ کس زنده نیستم!فقط واسه ی تو زنده ام! من کنار بقیه مثل مرده ی متحرک شدم!اونا دیگه منو فراموش کردن! فقط تویی که طاقت دیدن اشکامو نداری! فقط تو..... این متن دقیقا تمام احساسات خودم بود. خودم نوشتم.خواهشا کپی نکنید!به قول غزاله یه ذره به اون مغزتون فشار بیارید! سلام دوستان.میخواستم بگم که من چند وقتی نیستم!ولی شماها کامنت هاتون را بذارین! خیلی دلم واسه همتون تنگ میشه.واسه دینا -ترانه-زهرا-هانی!خلاصه این روزها ما راهم دعا کنید.که امتحان ها را خوب بدیم .مادرو پدر گرامی گفتن که دیگه نت تعطیله و داداشم هم کامپیوتر را میخواد تا چند روزی ببره تهران!خیلی دلم واسه شما و اینجا تنگ میشه بچه ها!. دوستتون دارم 77777777777بوس واسه دوست جونی های خودم.بدرود تا درود! درباره ی من:
علاقه های من....
تک استادصدامحمدرضاشجریان عشق آبی من فرهادمجیدی مردخوش قلم مسعودلعلی
اسطوره ی قلبم ناصرحجازی پسرخوش صدا,مرد آرزوهای خوب سنگربان آبی ها مهدی رحمتی استقلالی ها تودلم خعلی جا دارن البته استقلالی واقعی نه استقلالی نما مثل بعضی ها-عدد 4 و 13 و7 راخیلی دوس دارم! آدم های واقع بین را خعععععععلی دوس دارم!عاشق گل رز آبی ام.هر کسی رو که دوسش داشته باشم بهش رز آبی میدم!عاشق تمام رفیقامم چون همشون از دوستای مجازی گرفته تا همین بچه های کلاسمون همه شون بامرامندومن دیوانه وار دوسشون دارم و همیشه سعی کردم کمکشون کنم
تنفرات من.... پرسپولیس -رنگ قرمز-آبگوشت-آقای کیروش-از آدمای حسود و تقلیدکار متفرم!وهر کسی که قلب آدمایی که تو قلبم هستن را بشکنه ازش متنفررررررررررررررررررررم در حد لالیگااااا!
یه حرف با شما: امیدوارم لحظه های خوبی را سپری کنید! درضمن اگر من استقلالی ام دلیل نمیشه که با پرسپولیسی ها مشکل دارم و پرسپولیسی ها نباید اینجا بیان..!نه اصلا اینجوری نیست..!من فقط از علایقم گفتم همین زیاد بهتون بر نخوره..!ولی توهین هم نباید بکنید..!
مردی درعالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش یک مشعل و دردست دیگرش سطلی آب بود و در جاده ای تاریک و روشن راه میرفت . مرد جلو رفت و از فرشته پرسید:این مشعل و سطل آب را کجا میبری؟؟؟؟ فرشته جواب داد:میخواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب آتش های جهنم را خاموش کنم,آن وقت ببینم چه کسی واقعا خدارا دوست دارد. خداوند دریایی بیکران است و بهشت قطره ای از این دریاست! چون به دریا میتوانی راه یافت/سوی یک قطره چرا باید شتافت؟ ((سعدی)) متن متعلق به کتاب شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید2 به قلم ((دکتر مسعود لعلی))
مارتین لوتر بنیانگذار مذهب پروتستان با دشواری ها و رنج ها ی بسیار روبرو بود.روزی همسر او متوجه شدکه شوهرش غرق در اندوه و ناامیدی است.او زن با درایتی بود.بنابراین با دیدن یاس شوهرش لباس سیاهی پوشید و در برابر او ایستاد.مارتین لوتر پرسید:چرا سیاه پوشیده ای؟؟؟؟همسرش با آرامی پاسخ داد:نمیدانی که او مرده؟مارتین لوتر پرسید:چه کسی مرده است؟همسرش گفت:خدا!لوتر با حیرت پرسید:چگونه میتوانی چنین حرفی را بر زبان بیاوری؟چطور ممکن است که خدا بمیرد؟همسرش جواب داد :اگر خدا نمرده است پس چرا اینقدر تو غمگین وناامید هستی؟مارتین لوتر بی درنگ متوجه اشتباه خود شد از این رو لبخندی برلبانش نشست و گفت:بله.نا امیدی کار شیطان است! متن متعلق به کتاب (شما عظیم ترازآنی هستید که می اندیشید2)به قلم ((دکتر مسعود لعلی))
ترانه ای بخوان که هیچ کسی نخوانده باشد فکری بکن که هیچ کسی در سر نپرورانده باشد به جاده ای قدم گذارکه هیچ کسی در آن گام ننهاده باشد اشکی بریزکه هیچ کسی برای خدا نریخته باشد صلح و آرامشی به افراد ببخش که هیچ کسی به آنان نبخشیده باشد ازاو طلب کن تا تو را که درهیچ کجا پذیرا نیستند بپذیرد همه را باعشقی که هیچ کس تا به حال احساس نکرده دوست بدار و شجاعانه با قدرتی مهارناپذیر در نبردزندگی مبارزه کن. ((پارماهانسایوگاناندا))
باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند
پیشاپیش عیدنوروز باستانی را به همگی تون تبریک میگم.امیدوارم سال 91 بدی ها و غصه هارا با خودش ببره و به جاش سال 92 بهترین ها را براتون بیاره!لحظه ی سال تحویل ماراهم فراموش نکنید! خدانگهدار تا سال بعد! پسرک جلوی خانمی را میگیره و با التماس میگه: خانم ترخدا یه شاخه گل بخرید.زن در حالی که گل را از دستش میگرفت نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد!: چه کفش های قشنگی دارید! زن لبخندی زد و گفت برادرم برایم خریده!دوست داشتی جای من بودی؟پسرک بی درنگ و محکم گفت :نه!ولی دوست داشتم جای برادرت بودم تا منم برای خواهرم کفش میخریدم!!!!
بچه ها این یعنی اووووج غیرت.یعنی اووووج مردانگی.و اوووووووج فقر!
خدایا
زمان کند میگذرد برای آنان که در انتظارند/تند میگذرد برای آنان که میترسند/اما تا ابد میماند برای آنان که عاشقند....
نه از خاکم " نه از بادم " نه در بندم نه آن لیلاترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم فقط مثل تو غمگینم اگر آبی تر از آبم اگر همزاد آفتابم بدون تو چه بی رنگم بدون توچه بی رنگم بدون تو چه بی تابم ای که دور از منی وقلب منی باخبر باش که دنیای منی .
هیچ فرقی ندارد زمزمه های نا مهربانت را کدامین عنصر پنجگانه به گوشم برساند موضوع شکستن است شکستن قلبی دور افتاده شکستن عشقی دیرینه ((المیرا اشرفی)) یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:دلم شکست, | 10:52 | نگارمجیدی |
ز همون لجظه شروع شد يادگار ِ عشق ِ ما شد شعر:رها اعتمادی پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:شعر رها اعتمادی, | 23:20 | نگارمجیدی |
باران که میبارد تو می آیی باران گل باران نیلوفر باران مهر و ماه و ایینه باران شعر و شبنم و شبدر باران که میبارد تو در راهی از دشت شب تا باغ بیداری از عطر عشق و اشتی لبریز با ابر و اب واسمان جاری غم میگریزد غصه میمیرد شب میگدازد سایه میمیرد تا عطر اهنگ تو میرقصد تا شعر باران تو میگیرد از لحظه های تشنه ی بیداد تا روز های با تو بارانی غم میکشد مارا تو میبینی دل میکشد ما را تو میدانی شعر از (دکتر افشین یداللهی) چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:باران که میبارد, | 9:55 | نگارمجیدی |
یاقت می خواهد واژه “ما” شدن لیاقت می خواهد “شریک” شدن تو خوش باش به همین “با هم” بودن های امروزت من خوشم به خلوت تنهایی ام تو بخند به امروز من می خندم به فرداهایت… درجریان یک عشق انچه بسیار اهمیت دارد((عاشق بودن ))است. ((معشوق))منفعل وگاه سود جو است.بنابراین اتش عشق تنها عاشقان را تطهیر وپاک مینماید. وانان را پرواز میدهد و معشوق تیره بخت با مشتی از کامجویی های ظاهری همچنان در بند غرور خویش دست و پا میزند. علیرضا شهیری. یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:عشق, | 18:33 | نگارمجیدی |
خب تو این پست میخوام چندتا جمله ی قصار و زیبا و اموزنده بنویسم که واقعا قشنگ و اموزنده هستند: 1.دنیا جای ازمایش است نه جای اسایش(. خواجه عبدالله انصاری) 2.افت کار دلبستگی نداشتن به ان است(.امام رضا (علیه السلام)) 3.زندگی بدون کار مردن پیش از وقت است. (گوته) 4.مشغول نبودن به کار با زنده نبودن یکی است. (ولتر) 5.اگر در کارمان اما و اگر نباشد به طور یقین پیروز خواهیم شد. (نلسون) 6.شکست ها ستون موفقیت هستند(ضرب المثل ولزی) 7.انقدر شکست میخورم تا راه شکست دادن را بیاموزم.(پتر کبیر) یه جمله واسه خیلی هایی که زود فریب عشق های تو خالی را میخورند: دلت را خوش نکن به این دوستت دارم ها .تمامشان تاریخ مصرف دارند.... در گذشت استاد همایون خرم .نوازنده بزرگ ویلون و اهنگساز بزرگ موسیقی کشورمان را به تمامی دوستداران موسیقی تسلیت عرض میکنم. روحش شاد ویادش گرامی باد.
یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:استادخرم, | 12:12 | نگارمجیدی |
نگاه كن چه فرو تنانه بر خاك مي گسترد استاد احمد شاملو....
چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:استاد شاملو, | 21:32 | نگارمجیدی |
در دهکده تو خبر از بوی ریا نیست چون نیست ریا هیچ کس انگشت نما نیست ما طالب مهریم و دل از عاطفه لبریز دل صافتر از تو , به خدا هیچ کجا نیست.....
یک شنبه 17 دی 1391برچسب:دهکده تو, | 21:59 | نگارمجیدی |
این چند روز انقدر استرس داشتم که داشتم میمردم.اولین امتحان ترم ریاضی بود.که من بد جوری باهاش لجم. ولی شب قبلش انقدر کار کردم و سوال حل کردم که دیگه مخم داشت میترکید.فردا صبحش وقتی داشتن برگه ها را میدادن تمام سعی خودما کردم که بتونم ارامشم را حفظ کنم.چون ریاضی را با استرس اصلا نمیتونم جواب بدم. اکثر سوالات را درست حل کردم.وقتی دادم و اومدم پایین دیدم جوابا را رو دیوار زدن.نگاه کردم بیشتر سوالا را درست حل کرده بودم. داشتم ذوق مرگ میشدم.خودمم باورم نمیشد انقدر خوب بدم.بعد از امتحان ریاضی بیشتر از هزار مرتبه خدا را شکر کردم .اخه واقعا ریاضی برام مشکل بود.امیدوارم بتونم بقیه امتحانا را خوب بدم.امتحانای امسال خیلی واسه ی انتخاب رشته تاثیر داره.فقط میتونم بگم که تنها عامل موفقیتم کمک و یاری خدای مهربونم وبعد از اون تلاش خودم که اونم بایاری خداوند تونستم با ارامش درس بخونم.خدایاشکرررررررررررررررررت که مثل همه تنهام نمیذاری و همیشه کنارم هستی .تویی که همیشه وهمه جا باهام هستی و این بنده ی حقیرت را تنها نمیذاری.خدایاممنون یک شنبه 10 دی 1391برچسب:خدایا شکرت, | 20:39 | نگارمجیدی |
شنیدین میگن دنیا خیلی خرابه.میگن دنیا خیلی کثیفه... ولی من امروز به این نتیجه رسیدم که دنیا خییییییییییییییییلی قشنگه.ولی امان از دست ما ادما... خود ما ادما دنیا به این قشنگی را خرابش کردیم.یه کارایی میکنیم که بعدش جلوی خدا ازشرمندگی نمیدونیم چی بگیم.کارایی که جز پشیمونی و شرمساری هیچی برامون نمیاره. ولی حداقل به خاطر این که دنیا قشنگ باشه بیایید این کارهای شرم اور را کنار بگذاریم.واقعا چرا مادنیا را خراب میکنیم؟؟؟چراااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سه شنبه 5 دی 1391برچسب:دنیا زیباست, | 20:10 | نگارمجیدی |
امشب هم دوباره یه یلدای بی توگذشت.هرسال که شب یلدا میاد دلم میخواد پیشت باشم.ولی چه میشه کرد؟ تو کجایی ومن کجا؟هرسال یلدا که میاد میگم خدایا به امید اینکه یلدای بعدی کنارش باشم.هرسال باهمین حرفا یلدا را میگذرونم.هرسال خودمو اینجوری گول میزنم.ولی تنها ارزوم اینه که هر کجا هستی بهترین شب یلدای دنیا را با هر کسی که دوستش داری بگذرونی و خوش باشی.یلدا بر تمامی ایرانیان مبارک.......
پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:شب یلدا بی تو, | 20:9 | نگارمجیدی |
تولدت مبارک اسطوره ی من. اسطوره ی به یاد ماندنی. ای کاش پیش ما بودی و بهترین جشن تولد را برایت میگرفتیم.ای کاش بودی و جلوی بعضی از ادما را میگرفتی.ای کاش بودی اسطوره ی من. ولی حالا هم که نیستی بازم میگم تولدت مبارک اسطوره ی خوبی ها.....برای شادی روحش صلوات وفاتحه ختم نمایید........
کاش میشد ذره ای از درد فراغ را فقط برای یک ثانیه بچشی.تا درد هر لحظه ی مرا بفهمی............ جمعه 17 آذر 1391برچسب:کاش فراغ را میفهمیدی, | 23:11 | نگارمجیدی |
کاش پاییز بودم. کاش چون پاییز خاموش ملال انگیز بودم. برگهای ارزو هایم یکایک زرد میشد. افتاب دیدگانم سرد میشد. ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد. اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ میزد . چه زیبا بوداگر پاییز بودم وحشی وپر شور ورنگ امیز بودم.
سلام.این دو سه روزه حالم خیلی بهتر شده.امتحانام که بقیه شا خوب شدم.استقلال هم نایب قهرمان شد.البته با بازی اخری که نا جوانمردانه بود باختیم.ولی بازم خوب شد که نایب قهرمان شدیم.رئال مادریدهم 4_0 برد.ولی با همه ی اینا یه چیزی باز ته دلم عذابم میده....اینم عکسای بازی استقلال وعکسای بازی رئال ببخشید عکسا قاطی شد چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:ورزشی, | 13:43 | نگارمجیدی |
زندگی کر دیم مابا صدگناه . صفحه رنگی ان هم شد سیاه.. کاش میشد دید اما دل نبست. کاش میشد کینه را از هم گسست. کاش مردم قلبشان بی کینه بود. کاش ابری روی دلهایشان نبود. زندگی کردیم با (ای کاشها) غافل از نقاشی نقاشها میتوان صفحه را زیبا کشید. میتوان غم های دنیا راندید......... سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:نقاشی زندگی, | 20:26 | نگارمجیدی |
یاد دارم در غروبی سرد.میگذشت از کوچه ی ما دوره گرد.داد میزد کهنه قالی میخرم.دست دوم جنس عالی میخرم. کاسه وظرف سفالی میخرم.گر نداری کوزه خالی میخرم.اشک در چشمان بابا حلقه بست.عاقبت اهی کشید. بغضش شکست.اول ماه است و نان درسفره نیست.ای خدا شکرت . ولی این زندگیست؟بوی نان تازه هوشش برده بود.اتفاقا مادرم هم روزه بود.خواهرم بی روسری بیرون دوید .گفت:اقا سفره خالی میخرید؟ وقتی اینا خوندم گریه ام گرفت..... دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:زندگی, | 19:43 | نگارمجیدی |
|
|